دلتنگی ٬ عاشقانه٬ حس بر انگیز
دلتنگی ٬ عاشقانه٬ حس بر انگیز

دلتنگی ٬ عاشقانه٬ حس بر انگیز

Zahedan City

یاد من باشد فردا دم صبح ...

یاد من باشد فردا دم صبح

جور دیگر باشم

بد نگویم به هوا، آب ، زمین

مهربان باشم، با مردم شهر

و فراموش کنم، هر چه گذشت

خانه ی دل، بتکانم ازغم

و به دستمالی از جنس گذشت ،

بزدایم دیگر،تار کدورت، از دل

مشت را باز کنم، تا که دستی گردد

و به لبخندی خوش

دست در دست زمان بگذارم

یاد من باشد فردا دم صبح

به نسیم از سر صدق، سلامی بدهم

و به انگشت نخی خواهم بست

تا فراموش، نگردد فردا

زندگی شیرین است، زندگی باید کرد

گرچه دیر است ولی

کاسه ای آب به پشت سر لبخند بریزم ،شاید

به سلامت ز سفر برگردد

بذر امید بکارم، در دل

لحظه را در یابم

من به بازار محبت بروم فردا صبح

مهربانی خودم، عرضه کنم

یک بغل عشق از آنجا بخرم

یاد من باشد فردا حتما

به سلامی، دل همسایه ی خود شاد کنم

بگذرم از سر تقصیر رفیق ، بنشینم دم در

چشم بر کوچه بدوزم با شوق

تا که شاید برسد همسفری ، ببرد این دل مارا با خود

و بدانم دیگر قهر هم چیز بدیست

یاد من باشد فردا حتما

باور این را بکنم، که دگر فرصت نیست

و بدانم که اگر دیر کنم ،مهلتی نیست مرا

و بدانم که شبی خواهم رفت

و شبی هست، که نیست، پس از آن فردایی !


وسایل مورد نیاز برای خوابگاه دانشجویی

سلام به دانشجویانی که به تازگی در دانشگاه قبول شده اند و متقاضی استفاده از خوابگاه دانشجویی هستند 

ضمن عرض تبریک و آرزوی موفقیت باید عرض کنم برای استفاده از خوابگاه و داشتن یک زندگی دانشجویی بی دغدغه به یک سری وسایل نیاز دارین که براتون عرض میکنم :

این وسایلو من به چند گروه مختلف دسته بندی کردم تا نظم و ترتیب برقرار بشه ...

الف) اولین مورد وسایل خواب:

داشتن خواب راحت و کافی باعث میشه بدن شما انرژی لازم برای فعالیت های روزانه و درس خوندنتون فراهم بشه ، یادتون باشه هشت ساعت خوابتون رو در شبانه روز داشته باشین ...

1. بالش و پتوی راحت 

2. ملحفه و روتختی ، تشک ( معمولا اکثر دانشگاه ها به دانشجو تشک میدن اما بعضی دانشگاه ها هستن که در اختیار دانشجو نمیذارن و دانشجو بر حسب سلیقش باید تهیه کنه)

ب) دومین لوازم مورد نیاز حمام و نظافت:

حموم کردن باعث میشه تا روزی سرشار از شادمانی داشته باشین ، علاوه بر اینا کمک میکنه جریان خون بهتر در بدنتون جریان داشته باشه و کمک میکنه درسا رو راحت تر یاد بگیرین ...

سعی کنین اگه هر روز نمیتونین دوش بگیرین هفته ای دو سه بار رو دوش بگیرین که بو بد ندین و باعث رنجش بقیه نشین 

دندوناتونم روزی دو سه بار مسواک بزنین که هم سالم بمونه و هم بو خوبی بده دهنتون

1.شامپو ، لیف ، صابون ، تشت ، مایع لباسشویی ،حوله متوسط که جای زیادی اشغال نکنه و یک حوله همراه کوچیک برا دست و صورت

2. مسواک، خمیردندان ، نخ دندان 

3. کرم مرطوب کننده ، کرم ضدآفتاب

4. ژل ، روغن سر، شانه ، برس ، آینه ی جیبی

5. بعضا و اختیارا اتو مو یا ماشین ریش تراش

*توجه:  تشتی که استفاده می کنید سعی کنید مال خودتون باشه یا اگه مال کسی دیگه بود خوب با مواد ضدعفونی کننده بشورین برای جلوگیری از عوامل عفونی و حساسیت زا

ج) لوازم مورد نیاز پوششی:

پوشش خوب باعث میشه اعتماد بنفس بیشتری داشته باشین ، سعی کنین لباسایی بپوشین که درخور شان دانشجو باشه و از پوشیدن لباسهای مغایر با فرهنگ دانشجویی دوری کنین ، لباساتونم همیشه اتوکرده بپوشین

1. دو سه دست لباس برای دانشگاه و بیرون دانشگاه

2. دو دست لباس راحتی برای خوابگاه

3. دو سه دست لباس زیر 

4.سه جفت جوراب ( جوراباتونو هر روز آب بکشین تا بو گند جوراباتون بقیه افراد خوابگاه رو اذیت نکنه ، مورد داشتیم دانشجو طبقه دو زندگی میکرده بو جوراباش طبقات یک و سه رو تحت الشعاع خودش قرار داده)

5. یک جفت کفش ذاپاس 

6. یک جفت دمپایی (از ملزوماته)

7. لباس گرم زمستانی (البته ممکنه بر حسب جغرافیا نیازی نباشه مانند برخی مناطق جنوب)

8.گیره ی لباس جهت آویزون کردن لباسا

9.چوب لباسی دیواری 

10.اتوی لباس

د) وسایل مورد نیاز آشپزی و تغذیه :

معمولا روزای پنجشنبه و جمعه دانشگاه ها و موسسات آموزش عالی کشور از دادن غذا به دانشجو معذور هستن که این هم بدی داره و هم خوبیا خودشو داره و باعث میشه دانشجوها به فکر تهیه غذا دانشجویی باشن و به آشپزخونه ها هجوم بیارن بعضیام حوصله این کارا رو ندارن و میرن بیرون یه چیزی میخورن ، امیدوارم شما مورد دوم نباشین چرا که تغذیه ناسالم تبعات منفی به خودشو داره ، سعی کنین تا میتونین از غذاهای سالم و ساده استقبال کنید.

1. ماهیتابه بر حسب نیازتون دوتا (من که یکی کارمو راه میندازه) و بشقاب (غذاخوری و میوه خوری)

2. قاشق و چنگال

3. چاقو میوه خوری و چاقوی آشپز خونه

4. لیوان دو عدد (چای و آبخوری)

5. در صورت چایی خور بودن کتری و قوری هم ببرین(فقط کوچیک)

6. بطری آب

ه) وسایل مورد نیاز تحصیلی دانشجو:

1.لوازم التحریر ( خودکار، کاغذ ، سر رسید و ... )

2.کیف دانشجویی (اختیاری)

3.وسایل مورد نیاز بر حسب رشته تحصیلی که منحصر به اون رشتست

4. کتابای مربوط به رشته تحصیلیتون و یکی دو کتاب هم برای مطالعه آزاد

5. مدارک تحصیلی دانشجو (مثلا کپی دیپلم ، پیش دانشگاهی ، فوق دیپلم ، لیسانس ، فوق لیسانس)

6. فلش مموری ( یادتون باشه اسم فلش مموریتونو شماره تماستون بذارین که در صورت مفقودی باهاتون تماس بگیرن و از گذاشتن عکسای شخصی خانوادگی در فلش مموری به طور جدی بپرهیزید )

و) وسایل هویتی و مالی دانشچو :

وسایل هویتی وسایلی هست که یک دانشجو همیشه باید همراش باشه و کاربردهای زیادی هم داره از ایست بازرسیا گرفته تا ثبت نام دانشگاه ها ، سیم کارت های دانشجویی ، ثبت نام خوابگاه ، سلف و ...

1. شناسنامه و کارت ملی به همراه فتوکپی 5 سری

2.کارت پایان خدمت و برگ معافیت تحصیلی (برای اشخاصی که خدمت سربازی نرفتن) و کپی

3.کارت دانشجویی و کپی

4.  عکس 4*3 تمام رخ زمینه سفید

5. عابر بانک ها (بهتره دو سه بانک مختلف با خودتون بیارین )

توجه داشته باشین حتما مدارکتونو جای مناسبی  و بهتره تو پوشه های پلاستیکی دکمه دار نگهداری کنین 

ز) وسایل متفرقه و ضمیمه ای :

1. شارژر گوشی یا شارژر لپتاپ و هنذفری

2.قرص های مسکن مثل استامینوفن و قرص های دل درد و سرما خوردگی ( توجه بفرمایین بدون تجویز پزشک اقدام به مصرف دارو نکنید )

3.نبات ( جهت دل درد و سردی کردن) و داروهای گیاهی

4.مقداری پول نقد 

5. جانماز و سجاده و مهر و دعا و چادر برای دختران

6.نخ و سوزن و قیچی

7.دستمال پارچه ای

8. وسایل خوشبو کننده مثل عطر و ادکلن ها ( از این عطرای تقلبی و بد بو استفاده نکنین که باعث میشه افراد خوابگاه سردرد و سرگیجه بگیرن ، یک عطر ملایم و استاندارد خوشبو بگیرین که کسی رو آزار نده )

9.پلاستیک فریزر هم یه چندتایی بیارین که ممکنه لازم شه 

10. یه لیوان پلاستیکی هم بیارین که مسواک و خمیردندونتونو داخلش بذارین ( اختیاری )

11.  مقداری تنقلات و آجیل و میوه ( اختیاری )

12.ماشین حساب ( اختیاری ) 

13. قفل کوچیک بر حسب نیاز ( اختیاری )

14. سه راهی برق ( اختیاری ) 

15. وسایل تزیینی ( اختیاری )

* نکات ضروری :

از آوردن هرگونه وسیله اضافی و غیر لازم خودداری کنید ...

هر دانشجویی مسئول حفظ لوازم و وسایلشه و نمیتونه یقه کسی دیگرو بگیره پس تو نگهداری از وسایلتون و رعایت نکات امنیتی نهایت دقت رو داشته باشین ...

استعمال دخانیات در کل خوابگاه ممنوعه و اگه بگیرن به کمیته انظباطی معرفی میکنن و حسابش با کرم الکاتبینه از اخطار شفاهی و درج در پرونده گرفته تا اخراج از خوابگاه و دانشگاه ... البته نگاه نمیکنن بار چندمته و ممکنه همون دفعه اول اخراج کنن

خوابگاه دانشچویی محل آسایش و آرامش و درس خوندنه ، از سر و صدا کردن و جیغ زدن و ... بپرهیزید ...

اوقات خوبی رو براتون آرزو میکنم ...

 

کسی که تو رو نمی خواد ...

کسی که تورو نمیخواد نمیخواد دیگه...
خودتو خورد نکن...
تو خودت بشکن...
غصه بخور اما آویزون نشووو...
برو...
ی روزی دلش واست تنگ میشه...
ی روزی واس تک تک کارات نگرانیات گیرات دلش تنگ میشه...
بی صدا برو...
ی روز جای خالیتو حس میکنه...
برووو... یروز تنها ارزوش میشی...

برای عشق تمنا کن ولی خار نشو. 

برای عشق قبول کن ولی غرورتت را از دست نده 

برای عشق گریه کن ولی به کسی نگو. 

برای عشق مثل شمع بسوز ولی نگذار پروانه ببینه.

برای عشق پیمان ببند ولی پیمان نشکن .

برای عشق جون خودتو بده ولی جون کسی رو نگیر .

برای عشق وصال کن ولی فرار نکن .

برای عشق زندگی کن ولی عاشقونه زندگی کن .

برای عشق بمیر ولی کسی رو نکش .

برای عشق خودت باش ولی خوب باش

ساده نرو ...

همیشه آنقدر ساده نرو و مگذر
 
لااقل نگاهی به پشت سرت کن
 
شاید کسی در پی تو می دود
 
و نامت را با صدای بی صدایی فریاد می زند
 
و تو …
 
هیچ وقت او را ندیده ای . . .

هی فلانیدیگر هوای برگرداندنت را ندارم
 
هرجا که دلت میخواهد برو

 
فقط آرزو میکنم

 
وقتی دوباره هوای من به سرت زد، آنقدر آسمان دلت بگیرد که با هزار شب گریه چشمانت، باز هم آرام نگیری
 
و اما من

 
بر نمیگردم که هیچ
!
 
عطر تنم را هم از کوچه های پشت سرم جمع میکنم،

 
که نتوانی لم دهی روی مبل های راحتی،با خاطراتم قدم بزنی!

یار از دل من خبر ندارد ...

یار از دل من خبر ندارد  

 

یا آه دلم اثر ندارد 

 

یا موسم صبر من خزان شد 

 

یا نخل امید،بر ندارد 

 

یا تیر تو بگذرد نهانی 

 

یا سینه دل سپر ندارد 

هر جا که سفر کردم تو همسفرم بودی ...

هر جا که سفر کردم تو همسفرم بودی  

 

وز هر طرفی رفتم تو راهبرم بودی 

 

با هر که سخن گفتم پاسخ ز تو بشنفتم 

 

بر هر که نظر کردم تو در نظرم بودی 

 

در صبحدم عشرت همدوش تو می رفتم  

 

در شامگه غربت بالین سرم بودی 

 

در خنده ی من چون ناز در کنج لبم خفتی  

 

در گریه من چون اشک در چشم ترم بودی 

 

آواز چو می خواندم سوز تو بسازم بود 

 

پرواز چو می کردم تو بال و پرم بودی 

 

هرگز دل من جز تو یار دیگری نگزید 

 

گر خواست که بگزیند یار دیگرم بودی  

 

"صادق سرمد" 

ای بت بی رحم شکارت منم ...

ای بت بی رحم شکارت منم 

 

رشته بیانداز تو در گردنم 

 

تیر بیانداز که من در هوا 

 

گیرم و در سینه کنم جابجا 

 

تیر تو را بر دل و جان جای دهم 

 

تا تسلی دل شیدا دهم 

 

چشم فتانت که فسون می کند 

 

این دلکم غرقه ی خون می کند 

 

جان منی پیش رقیبان مرو  

 

یکه و تنها به گلستان مرو 

 

پیش من آی تا که فدایت شوم 

 

کشته ی یک لحظه نگاهت شوم 

 

با دلی از درد نوشت ...

می روم خسته و افسرده وزار

سوی منزلگه ویرانه ی خویش

به خدا می برم از شهر شما

دل شوریده و دیوانه ی خویش

می روم که در آن نقطه ی دور

شست وشویش دهم از رنگ گناه 


شست وشویش دهم ازلکه ی عشق

  

زین همه خواهش بیچا و تباه

می روم تا ز تو دورش سازم 


زتو ای جلوه ی امید محال 


می برم زنده به گورش سازم

تا از این پس نکند یاد وصال  

ناله می لرزد می رقصد اشک  

آه بگذار که بگریزم من  

از تو ای چشمه ی جوشان گناه  

شاید آن به که بپرهیزم من  

به خدا غنچه ی شادی بودم  

دست عشق آمد وازشاخم چید  

شعله ی آه شدم صد افسوس  

که لبم باز بر آن لب نرسید  

عاقبت بند سفر پایم بست  

می روم خنده به لب خونین دل  

می روم از دل من دست بدار  

ای امید عبث بی حاصل 


(فروغ فرخزاد)

 

شعری از فروغ فرخ زاد نوشت ...

آه ای مرد که لبهای مرا

از شرار بوسه ها سوزانده ای

هیچ در عمق دو چشم خامشم

راز این دیوانگی را خوانده ای؟

هیچ میدانی که من در قلب خویش

نقشی از عشق تو پنهان داشتم؟

هیچ میدانی کز این عشق نهان

آتشی سوزنده بر جان داشتم؟

گفته اند آن زن زنی دیوانه است

کز لبانش بوسه آسان می دهد

آری اما بوسه از لبهای تو

بر لبان مرده ام جان میدهد

هرگزم در سر نباشد فکر نام

این منم کاینسان تو را جویم به کام

خلوتی میخواهم و آغوش تو

خلوتی میخواهم ولبهای جام

فرصتی تا بر تو دور از چشم غیر

ساغری از باده هستی دهم

بستری میخواهم از گلهای سرخ

تا در آن یک شب تو را مستی دهم

آه ای مردی که لبهای مرا

از شرار بوسه ها سوزانده ای

این کتابی بی سرانجامست و تو

صفحه کوتاهی از آن خوانده ای

(فروغ فرخزاد) 

 

از مجنون نوشت ...

شبی مجنون نمازش را شکست 
بی وضو در کوچه لیلا نشست 
عشق آن شب مست مستش کرده بود
فارغ از جام الستش کرده بود 
سجده ای زد بر لب درگاه او 
پر زلیلا شد دل پر آه او 
گفت یارب از چه خوارم کرده ای ؟
برصلیب عشق دارم کرده ای 
جام لیلا را به دستم داده ای 
وندر این بازی شکستم داده ای 
نشعه ی عشقش به جانم می زنی 
دردم از لیلاست .آنم می زنی 
خسته ام زین عشق دل خونم نکن 
من که مجنونم تو مجنونم نکن 
مرد این بازیچه دیگر نیستم 
این تو و لیلای تو من نیستم 
گفت :ای دیوانه لیلایت منم 
در رگ پیدا و پنهانت منم 
سال ها با جور لیلا ساختی 
من کنارت بودم و نشناختی 
عشق لیلا در دلت انداختم 
صد قمار عشق یکجا باختم 
کردمت آواره ی صحرا نشد 
گفتم عاقل می شوی اما نشد 
سوختم در حسرت یک یا ربت 
غیر لیلا بر نیامد از لبت 
روز و شب اورا صدا کردی ولی 
دیدم امشب با منی گفتم بلی 
مطمئن بودم به من سر میزنی 
حال این لیلا که خوارت کرده بود 
مرد راهش باش تا شاهت کنم 
صد چو لیلا کشته بر راهت کنم

از جدایی نوشت ...

طلسم با تو بودن را شکستند 

 به سوگ آرزوهایم نشستند 

علیرغمی که دیدند گریه ام را 

چه سدیکه میان ما نبستند 

علاج دل دوایش دار کردند 

نمیدانی که این مردم چه پستند 

هزاران نقشه ی سمی کشیدند 

نفهمیدم به دنبال چه هستند 

چو بین ما جدایی آفریدند 

سکوت بی تو بودن را شکستند 

 

از دل نوشت ...

دلم گرفته ای دوست، هوای گریه با من
گر از قفس گریزم کجا روم، کجا من؟

کجا روم که راهی به گلشنی ندانم
که دیده برگشودم به کنج تنگنا من

نه بسته‌ام به کس دل، نه بسته کس به من دل
چو تخته‌پاره بر موج، رها، رها، رها من

ز من هر آنکه او دور ، چو دل به سینه نزدیک
به من هر آن که نزدیک، ازو جدا، جدا من!

نه چشم دل به سویی، نه باده در سبویی
که تر کنم گلویی به یاد آشنا من

ز بودنم چه افزود؟ نبودنم چه کاهد؟
که گویدم به پاسخ که زنده‌ام چرا من؟

ستاره‌ها نهفتم در آسمان ابری
دلم گرفته ای دوست ، هوای گریه با من